وانا باردو، یک دختر پرورشگاهی جوان، در حال بیرون رفتن دزدکی توسط پدر خوانده سختگیرش، کالوین هاردی، گرفتار می شود. او برای جلوگیری از بیرون انداخته شدن، با اکراه تسلیم پیشرفت های او می شود که منجر به یک برخورد وحشیانه از گلو عمیق، لیسیدن بیدمشک و لعنتی شدید می شود.