یک نوزاد بلوند در تاریکی دستبند و قلاده بسته است و آماده است تا با یک دمپایی گره خورده، اربابش را خوشحال کند. او را بسته و در رحمت او قرار داده است، و در فتیش خود برای درد و لذت افراط می کند. این یک سواری وحشیانه از سلطه و تسلیم است و او را مشتاقانه منتظر بیشتر می گذارد.